تماس با مدیر |
آرشيو مطالب |
آخرین مطالب |
درباره ما همسنگران
» ضامن آهو » شعرهای سیدناصر ولائی » ياوران مهدي » مباحث اخرالزمان » ظهور نزدیک است » شهدا شرمنده ایم » امروز اولین روز از باقی عمر من است » (وب مداحی کربلایی محسن احمدی) » همراه رهبر » کلبه ساده من » معبری به آسمان » نگاه » گروه اسلام شیوا » ذاکرین اهل بیت » لبیک یا حسین » هیئت جوانان مسجد حضرت سیدالشهداء(ع) » پاتوق عاشقان علی اصغر (ع) » گمنام » پایگاه رسمی حزب الله لبنان » هیئت بین الحرمین اندیمشک » معبری به آسمان » انصارالمهدی » شهید چهارده سال بعد از انتظار » حزب الله لبنان » معبر سایبری اندیشه » REZAHOOSHMAND » وطنم قلعه سرچهاردانگه » منتظران ظهور 313 » وبسایت رسمی شجره طیبه صالحین،حلقه شهیدمهدی مکاری شهر مشکات » خادمین سرزمین نور » کـلــبـه درویــــشـی » اَین عمار!!!درجستجوی عمار... » یالثارات » سایت مداحی کربلایی محسن احمدی » ♥♥ استاد رائفی پور ♥♥ » سنگر جنگ نرم » مجمع فرهنگي رهپويان علوي سريش آباد » تار نمای تخصصی حاج جواد دلیر » وبلاگ فرهنگی و مذهبی لثارات الحسین (ع) » مهدویت وآخرالزمان » معبر سایبری اندیشه » هیئت محبان امام جعفرصادق(ع) تربت جام » معبر سایبری اندیشه » مهدی موعود (عج) » مـــنــتــظـران مـــهــــدی » بسیج ما » جاودانه ها » جنگ 93 » هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س)خرم آباد » بیرق عشق » دغدغه » دل خوشي های طلبه » تفرش عصر مدرن » یا اباصالح المهدی » روستای شهید حسین چکی(روستای دشت آهو) » کانون جوانان بسیج شهرستان فریدن » گرافیک کده » سرباز سایبری سید علی » بیتابان گربلا » کانون جوانان بسیج شهرستان فریدن » مولا مهدی گل یاس » معبر سایبری ساوه » مجله حقیقت » مهدی مولا گل یاس » بیرق عشق » رزمنده سایبری » هیئت بین الحرمین ساری » مرشد تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشوراییان زنجان و آدرس b-zanjan.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. دیگر امکانات آمار وب سایت:
|
+ نوشته شده توسط فداییان رهبری در و ساعت
3:26 |
آن شعاعی بود بر دیوارشان جانب خورشید وارفت آن نشان بر هر آن چیزی که افتد آن شعاع تو بر آن هم عاشق آیی ای شجاع عشق تو بر هر چه آن موجود بود آن ز وصف حق زراندود بود مونسی مگزین خسی را از خسی عاریت باشد در او آن مونسی
دیگر اینک به اعتقاد مولانا عشق به عنوان یکی از اصول تکوین عالم منشاء و مبدا حیات است . این نکته را باید ناگفته نگذاریم که عشق به منزله اساس پیدایش جهان در رساله افلاطون به نام فیدروس در قالب اساطیر آمده و او اروس خدای عشق را کهنترین خدایان دانسته است ولی قبل از افلاطون نیزاین فلسفه که عشق به منزله اساس پیدایش جهان است در اندیشه یونانیان رسوخ داشته است و می توان گفت که مولانا در این زمینه کم و بیش تحت تاثیر افکار فلاسه یونان باستان بوده است . اما اختلاف اساسی در تفکر افلاطون و فلاسفه قبل از او مانند هسیودوس با اندیشه مولانا در زمینه شیوه نگرش آنها به زندگی است. افلاطون عقل گرا بود و به عقل نظری متکی بود و بر اساس عقل بنیاد وجود را می شناخت و عشق را عنصری غیرعقلانی می دانست و آنچه در رساله خود راجع به اروس می گوید چیزی نیست مگر عشق عقلانی به خدا که در فلسفه اسپینوزا آمده است . اما مولوی به خلاف افلاطون به همانسان که قبلا اشاره کردیم پای بند عقل نیست . در مکتب فکری او مرتبه عقل و عشق وارونه است . به عقیده او شناخت بنیاد وجود از طریق عقل نظری میسر نیست و خرد که او آنرا عقل جزوی می خواند به حکم طبیعت خود ازدریافت واقعیت نهایی عاجز است . عقل از نظر مولوی چراغ و هادی است نه مقصود غایی .
گر نبودی عشق هستی کی بدی کی زدی نان بر تو و تو کی شدی؟ نان تو شد از چه؟ ز عشق و اشتها ورنه نان را کی بدی تا جان رهی؟ عشق نان مرده را می جان کند جان که فانی بود جاویدان کند گر نبودی بهر عشق پاک را کی وجودی دادمی افلاک را
اما اندیشه و رای مولانا در باره رابطه عقل و پیدایش حیات به گونه ای حیرت آور مقدم بر آراء فلاسفه ای چون شوپنهاورو برگسون اظهار شده است که می گویند عقل تنها مصلحت بین است و آلتی است در دست میل به زیستن و از این رو از سنجش عمق حیات و تامل در ماهیت زندگی قاصر است و این همان سخن مولاناست که می فرماید :
عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحب سر بود زیرک و داناست اما نیست نیست تا فرشته لا نشد اهریمنی است او به قول و فعل یار ما بود چون به حکم حال آیی لا بود
با تمام این احوال مولانا پنهان نمی کند که شناخت فلسفه واقعی و درک ماهیت اصلی حیات اگر بامعیار عقل میسر نیست با نیروی عشق هم چندان ساده نیست و در مواردی آرزوی خود را برای یافتن وسیله ای که بتواند دقیقا پرده از رمز و راز هستی بردارد بیان می کند.
پس چه باشد عشق ؟ دریای عدم درشکسته عقل را آنجا قدم کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پرده ها برداشتی هر چه گویی ای دم هستی از آن پرده دیگر برو بستی بدان آفت ادراک آن قالست و حال خون به خون شستن محال است و محال
و اما نکته عمده دیگری که باید بر آن تکیه داشت نظر مولانا در باره رابطه عشق و دین است. به عقیده مولانا دین هرچند با عقل در تضاد نیست و اصل ما حکم به العقل حکم بالشرع و ما حکم بالشرع حکم به العقل به جای خود صحیح است ولی اگر به مایه عشق آمیخته نباشد در مسیر درست حرکت نخواهد کرد . به عقیده مولانا جوهر دین یک احساس علوی و کیهانی است که نمی توان آنرا به آسانی توصیف نمود مگر با زبان عشق و مذهب عاشق فوق مذهب هاست .
مذهب عاشق ز مذهب ها جداست عشق اضطرلاب اسرار خداست
و انسانی را که چنین احساس عاشقانه ای به حق دارد و خالق مطلق را به طمع بهشت و از ترس دوزخ ستایش نمی کند باید مومن خواند . او به هر صورتی ایمان خود را بیان کند نمی توان او را بی دین خواند .
هر چه گوید مرد عاشق بوی عشق از دهانش می جهد در کوی عشق ور بگوید کفر دارد بوی دین ور به شک گوید شکش گردد یقین گر بگوید کژ نماید راستی ای کژی که راست را آراستی
چنین احساسی همه شک ها و تردیدها و مشکلاتی را که از علائق نظری و عملی انسان پدید می آید از میان می برد . این احساس سرچشمه نور معرفتی است که عقل نظری بدان دسترسی ندارد .
هست عشقش آتش اشکال سوز هر خیالی را بروید نور روز پوزبند وسوسه عشق است و بس ورنه کی وسواس را بسته است کس
این موضوع که عشق یک شهود کیهانی است مورد توجه خیلی دیگر از بزرگان صوفیه قرار دارد که بنظر بعضی از مخالفین آنها به طامات تعبیر شده است . مثلا این دو بیت منسوب به ابوسعید ابی الخیر با توجه به همین فلسفه است.
آنرا که قضا ز خیل عشاق نوشت آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت آنرا که فنا شیوه وفقر آیین است نه کشف و یقین نه معرفت نه دین است
در چنین مرتبت و مرحله ای است که مولانا وبسیاری دیگر از عارفان به حق یک لحظه ایمان مبتنی به عشق مطلق را با صد سال عبادتهای زبانی سودا نمی کنند چنانکه مولانا فرماید
یک زمانی در حضور اولیا بهتر از صدساله طاعت بی ریا یا در جایی دیگر در باره الهامات ناشی از درد و رنج عشق میفرماید آن طرف که عشق می افزود درد برحنیفه و شافعی درسی نکرد یا خود طواف آنک اشه بین بود فوق قهر و لطف و کفر و دین بود یکی دیگر از وجوه عمده اندیشه عاشقانه عارفانه مولانا اینست که عاشق به حق و کسی که غرقه در وجود حق و فنا دربحر عشق قادر مطلق است نه بندگی دیگران را می کند و نه دیگران را به بندگی می گیرد . در معنا نه اسیر میشود ونه امیر! مطرب عشق این زند وقت سماع بندگی بند و خداوندی صداع بندگی و سلطنت معلوم شد زین دو پرده عاشقی مکتوم شد تنها ره سعادت : ایمان ، جهاد ، شهادت نظرات شما عزیزان: برچسبها: در عشق قدم نهادن, عاشق شدن آیین چو من, عاشق بادا که عشق, خوش سوداییست, جمال معشوق , دیده عاشق را بسوزاند , وادی عشق , اندر وادی عشق,
|
لوگوی وبگاه همکاران سایبری موضوعات مطالب پیوندهای روزانه برچسبها نوای وب پخش انلاین همکاران دیگر |